یکی از ابتکارات جالب نیروهای بسیجی در نبرد با دشمن این بود که پشت یک وانت نیسان سنگر درست کرده بودند و وانت با دنده عقب به سمت دشمن حرکت میکرد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از آمل، نیروهای کمونیست و چپ گرا طی برنامهریزی هایی که از قبل انجام داده بودند با تصور همراهی مردم آمل با آنها به این شهر حمله و تصرف نمودند. مردم آمل در روز ششم بهمن با حضور در خیابانها و سنگر بندی مقابل منازل در برابر نیروهای کمونیست ایستادگی و آنها را از شهر بیرون کردند. در کتاب «اسناد اتحادیه کمونیستهای ایران در واقعهی آمل» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده روایتی از حماسه مردم آمل را این چنین میخوانیم:
اما با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه مردم آمل شکل گرفت و صدها نیروی داوطلب مردمی با روی آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابلهی سربداران جنگل رفتند.
سنگربندیها آغاز شد. از زن ومرد و پیر و جوان همگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر کردند تا آنجا که آمل لقب «هزار سنگر» گرفت. رفته رفته به تعداد نیروهای ضد شورش که از روستاهای اطراف میآمدند و از مردمان وفادار به امام و انقلاب اسلامی بودند، افزوده میشد. البته در شب حادثه هم، از مردم آمل هر کس که خود را بهخاطر صدای تیراندازی به سپاه و بسیج رسانده بود، دستگیر، اسیر و یا شهید شده بود. سازماندهی و ساماندهی نیروهای مردمی از ساعت ۷ صبح آغاز شد و تا ۸ صبح بهپایان رسید. هرچند نهادهایی چون سپاه و بسیج به خاطر نوپایی این نهادها تجربهی لازم را نداشتند، ولی شور و اشتیاق بسیار بالا برای مقابله با ضدانقلاب، جایگزین هر نارسایی شد. حملهی مردم حزب اللهی به ضدانقلاب در دو محور اساسی، یعنی در همان مناطقی که دشمن تمرکز داشت، صورت گرفت. در ادامهی حضور مردم، واحدهای کوچکتری از کوچه و خیابانها به راه افتادند و خود را به مناطق درگیری رساندند. برخی از نهادهای انتظامی چون کمیتهی انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری در بخشهایی از شهر مانع ورود مردم به صحنهی درگیری میشدند تا بدانها آسیبی وارد نشود، اما مردم در چند بخش اساسی ایفای نقش کردند که به ترتیب اهمیت بدین شرح هستند:
کمک در ایجاد سنگر و مواضع دفاعی؛
تلاش برای دستگیری دشمن؛
درگیری مسلحانه و جنگ تن به تن با دشمن؛
کشف محل استقرار دشمن؛
تخلیهی شهدا و کمک به مجروحین.
یکی از ابتکارات جالب نیروهای بسیجی در نبرد با دشمن این بود که پشت یک وانت نیسان سنگر درست کرده بودند و وانت با دنده عقب به سمت دشمن حرکت میکرد؛ نیروهای بسیجی پشت سنگرهای ساخته شده در وانت به سمت دشمن تیراندازی میکردند و راننده هم از تیراندازی دشمن در امان بود.
نقش مردم در این درگیری غیرقابل تصور بود، بهطوری که در ساعات اولیهی این نبرد دلاورانه، مردم تمام سطح شهر را پوشانده بودند و از خارج شهر با سرعت تمام وانت وانت شن و ماسه به داخل شهر میآوردند:
«در حین درگیری شدید در حدود ساعت یازده بود که وانتهایی که کیسهی شن حمل میکردند، از جاده رد شدند. ما ابتدا ایست دادیم که آنها توجه نکردند. یک بار به یک وانت به منظور ترساندن آنها شلیک کردیم که فرار کردند. یکی دو بار هم وانتها را گرفتیم و گونی آنها را خالی کردیم»
ولی تعداد وانتها آنقدر زیاد بود که محافظان جاده، کاری نمیتوانستند بکنند.
جنگ و گریز مردم و نیروهای انتظامی منجر به کشته شدن و دستگیری عدهای از مهاجمین شد و در همان روز سهشنبه، ۶/۱۱/۶۰، دشمن تمام مواضع خود را از دست داد. در ساعت ۴ بعد از ظهر دشمن شروع به عقبنشینی کرد و در دو باغ حاشیهی شهر موضع گرفت:
«بعد از عقبنشینی، وارد یک باغ بزرگ شدیم. در همان موقع صدای الله اکبر و صدای جمعیت زیادی از درون باغ آمد. بچهها فهمیدند که باغ در محاصره است و از هر طرف که بخواهیم برویم به آنها بر میخوریم. در آنجا بچهها تیراندازی هوایی کردند، چون امکان داشت همدیگر را بزنیم».
افرادی که در برخی از محلات مانند رضوانیه مستقر بودند تا شاید مردم در روشنی روز به آنها بپیوندند، نومیدانه به جنگل برگشتند:
«من تا ظهر در همان محله ماندم و با شدت گرفتن درگیری در پیرامون محله و تنگشدن حلقهی محاصره، جزو اولین گروهی بودم که به طرف جنگل برگشتیم».
در واقع پس از یورش بیامان مردم و کشته شدن ۳۴ نفر از گروه سربداران، بهویژه کشته شدن کاک اسماعیل، مسئول کمیته نظامی، گروه به طرف جنگل عقبنشینی کرد.
در این حماسه جاودان، از مردم قهرمان آمل ۴۰ شهید و ۱۲۰ نفر زخمی شدند.